شما یادتون نمیاد
تو مدرسه
تو مدرسه
شما یادتون نمیاد،وقتی سر کلاس حوصله درس رو نداشتیم،الکی مداد رو بهانه می کردیم بلند می شدیم،می رفتیم گوشه کلاس دم سطل آشغال که بتراشیم.
شما یادتون نمیاد،دوست داشتیم مبصر صف بشیم تا پای بچه ها روسر صف جفت کنیم...
شما یادتون نمیاد،اون قدیما هر روزی که ورزش داشتیم احساس پادشاهی می کردیم که ما امروز ورزش داریم،دلتون بسوزه،اگه ورزش زنگ آخر بودکه دیگه از خوشحالی نمی دونستیم چه کار کنیم.
شما یادتون نمیاد،صفحه چپ دفتر مشق رو بیشتر دوست داشتیم،به خاطر اینکه برگه های سمت راست پشت شون نوشته شده بود،ولی سمت چپی ها نو نبود.
شما یادتون نمیاد،آرزومون این بود که وقتی از دوستمون می پرسیدیم درستون کجاست،اونا یه درس از ما عقب تر باشند.
شما یادتون نمیاد،دوست داشتیم مبصر صف بشیم تا پای بچه ها روسر صف جفت کنیم...
شما یادتون نمیاد،اون قدیما هر روزی که ورزش داشتیم احساس پادشاهی می کردیم که ما امروز ورزش داریم،دلتون بسوزه،اگه ورزش زنگ آخر بودکه دیگه از خوشحالی نمی دونستیم چه کار کنیم.
شما یادتون نمیاد،صفحه چپ دفتر مشق رو بیشتر دوست داشتیم،به خاطر اینکه برگه های سمت راست پشت شون نوشته شده بود،ولی سمت چپی ها نو نبود.
شما یادتون نمیاد،آرزومون این بود که وقتی از دوستمون می پرسیدیم درستون کجاست،اونا یه درس از ما عقب تر باشند.
نظرات شما عزیزان:
[ سه شنبه 15 فروردين 1391برچسب:, ] [ 16:58 ] [ مریم ]
[ احساس زیبا
]